مهدی شهیدی

0 %
مهدی شهیدی
توسعه دهنده وب
عکاس -طبیعتگرد-جهانگرد
  • محل سکونت:
    تهران
  • متولد :
    شیراز
  • سن :
    46
  • تحصیلات :
    مهندسی IT
عکاسی
سفر
وب نویسی
html
CSS
جاوا اسکریپت
PHP
ورد پرس
  • طراحی سایت
  • عکاسی حرفهای
  • راه های مهاجرت
  • شبکه

کتاب ملت عشق

اسفند 18, 1399

با پیشنهاد دوست خوبم محمد حسین چگینی عزیز در اسفند ماه 1399 درست در شرایط خاص کاری و زندگی ام  این کتاب را شروع کردم واقعا کتاب ملت عشق کتاب  فوق العاده ایی بود همدم شب بیداری ها و فرار از بسیاری از افکار منفی …. هر چه به پایان کتاب نزدیکتر میشدم اشتیاق خواندن بیشتر میشد همیشه از شمس و مولانا شنیده بودم خواندن زندگی انها برایم بسیار جذاب بود کتاب ملت عشق را ملت عشق کتابی است پرفروش در ترکیه و البته ایران. شاید پیش از منتشر شدن این کتاب در ایران و استقبال بی‌نظیر از آن کمتر کسی الیف شافاک نویسنده ترک تبار آن را می‌شناخت. کتاب ملت عشق روایتی عارفانه از همه‌ی زندگی است و نه فقط عشق. روایتی که در رفت و برگشت‌های پی‌درپی در زمان حال و گذشته به خواننده ثابت می‌کند که درک زندگی ورای زمان و مکان و حتی سن و سال است.

خلاصه کتاب ملت عشق

داستان ملت عشق در دو خط زمانی اتفاق می‌افتد. اولی در قرن هفتم هجری در قونیه دنبال می‌شود. زمانی که مولانا به عنوان عالمی بزرگ در شهر قونیه میان مردم شناخته می‌شد و مردم و طبقه‌ی حاکم برای او احترام بسیاری قائل بودند. از طرفی شمس در آستانه‌ی چهل سالگی احساس می‌کند به زودی از دنیا می‌رود و می‌خواهد از چهل قانون عشقی که در زندگیش درک کرده برای کسی بگوید. دیدار میان صوفی و عالم و ماجراهایی که در این میان میفتد خواننده را تا آخر داستان درگیر می‌کند.

دومین روایت داستان  در ۱۴ قرن بعد دربوستون آمریکا اتفاق می‌افتد. زمانی که اللا روبینشتاین در آستانه‌ی چهل سالگی است و به تازگی ویراستاری کتابی را پذیرفته است. اللا درگیر نوعی رخوت و روزمرگی است و زندگیش از جنبه‌های متفاوت با مشکلاتی روبروست اما این کتاب که «چهل قانون عشق» نام دارد و در واقع همان ماجرای دیدار شمس و مولاناست، به شدت زندگی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

الیف شافاک این دو روایت را با رفت و برگشتی ماهرانه به یکدیگر پیوند می‌دهد. تا حدی که برای لحظاتی حتی خواننده متوجه تغییر زمان نمی‌شود. اینکه عشق چگونه می تواند در هر زمانی بی هیچ کم و زیادی زیرِ زندگی کسی را رو کند، در کتاب ملت عشق محور داستان است.

الیف شافاک در این کتاب از تغییری صحبت می‌کند که عشق در زندگی انسان‌ها ایجاد می‌کند. از معنایی که به واسطه‌ی تجربه‌ی عشق انسان‌ها در زندگیان می‌توانند درک کنند.

درباره‌ی کتاب ملت عشق

ملت عشق نامی است که در ایران برای کتاب الیف شافاک متداول شده است. در ترکیه این کتاب با عنوان «چهل قانون عشق» شناخته می شود. ملت عشق در سال ۲۰۱۰ به صورت هم‌زمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ و به بیش از ۳۰ زبان زنده ترجمه شده و توانسته رکورد پرفروش‌ترین کتاب تاریخ ترکیه را نیز به دست آورد.

درباره‌ی الیف شافاک

الیف شافاک پر استراسبورگ فرانسه در خانواده‌ای ترک‌تبار به دنیا آمد. در کودکی و پس از جایی پدر و مادرش به ترکیه بازگشت و در آنجا در رشته‌ی مطالعات زنان تحصیل کرد. شافاک در ترکیه دو فضای متفاوت را تجربه کرد. از طرفی مادرش که زنی تحصیلکرده و روشنفکر است مسئولیت بزرگ کردن او را داشت و از طرفی بخش زیادی از کودکیش را همراه با مادربزرگش که زنی سنتی و تا حدودی خرافاتی است، گذراند.

الیف شافاک در ترکیه به عنوان چهره‌ای مداقع حقوق زنان و فعال مدنی شناخته می‌شود.

شافاک صدای کسانی است که صدایشان شنیده نمی‌شود. درباره بی‌گناهان، اقلیت‌ها، آواره‌ها و تبعید می‌نویسد. او در جدیدترین صحبت‌های خود گفته است: «تمامی نویسندگان باید علیه سرکوب‌های ترکیه اعتراض کنند. ترکیه در صدر دستگیری روزنامه‌نگاران است. هزاران نفر صرفا به خاطر امضا کردن درخواست صلح شغل خود را از دست داده‌اند. در ترکیه تعداد خشونت‌های خانگی ۱۴۰۰درصد افزایش یافته است. ترکیه در میان ۱۴۹ کشور جهان در شاخص شکاف جنسیتی بنا به گزارش انجمن اقتصاد جهانی رتبه ۱۳۰ام را دارد. فقط حدود ۱۵درصد موارد سو استفاده جنسی کودکان در این کشور گزارش می‌شود. شمار کودک‌همسری در این کشور فاجعه است. ما باید به جای اینکه وانمود کنیم مشکلی وجود ندارد، باید درباره آن صحبت کنیم.»  اظهاراتی از این دست از شافاک کم نیست.

او در سال ۲۰۰۶ نیز به خاطر نوشتن رمان «حرام‌‌زاده استانبول» به دادگاه فراخوانده شد. داستان کتاب شافاک درباره رابطه خانواده‌ای ترک تبار با خانواده‌ای ارمنی-آمریکایی است. در این کتاب او به ماجرای نسل‌کشی ارامنه اشاره کرده است.

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه..!!!؟؟؟ فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه…..،!!!!
ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه…

فوق العاده است :
مثنوی هفتاد “من” مولوی :::

مَن (1)اگر با مَن(2) نباشم می شَوَم تنها ترین
کیست با مَن (3)گر شَوَم مَن (4)باشد از مَن(5) ماترین

مَن (6)نمی دانم کی ام مَن(7) ، لیک یک مَن(8) در مَن(9) است
آن که تکلیف مَنَ(10)ش با مَن(11) مَنِ (12)مَن(13) ، روشن است

مَن(14) اگر از مَن(15) بپرسم ای مَن (16)ای همزاد مَن (17)!
ای مَن (18)غمگین مَن (19)در لحظه های شاد مَن (20)!

هرچه از مَن (21)یا مَنِ (22)مَن (23)، در مَنِ (24)مَن(25) دیده ای
مثل مَن (26)وقتی که با مَن (27)می شوی خندیده ای

هیچ کس با مَن (28)، چنان مَن (29)مردم آزاری نکرد
این مَن(30)ِ مَن(31) هم نشست و مثل مَن(32) کاری نکرد

ای مَن(33)ِ با مَن (34)، که بی مَن(35) ، مَن(36) تر از مَن(37) می شوی
هرچه هم مَن(38) مَن (39)کنی ، حاشا شوی چون مَن (40)قوی

مَن(41) مَنِ() مَن ()، مَن ()مَن(45)ِ بی رنگ و بی تأثیر نیست
هیچ کس با مَن (46)مَنِ ()مَن() ، مثل مَن(49) درگیر نیست

کیست این مَن (50)؟ این مَن(51)ِ با مَن(52) زمَن (53)بیگانه تر
این مَنِ (54)مَن() مَن ()کنِ از مَن(57) کمی دیوانه تر ؟

زیر باران مَن(58) از مَن(59) پر شدن دشوار نیست
ورنه مَن(60) مَن ()کردن مَن() ، از مَنِ() مَن(64) عار نیست

راستی ! این قدر مَن (65)را از کجا آورده ام ،
بعد هر مَن (66)بار دیگر مَن(67) ، چرا آورده ام ؟

در دهان مَن (68)نمی دانم چه شد افتاد مَن(69)
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من(70) !!!!!!
[22:35, 7/30/2016] Papa: بیچاره مولانا!

ارسال شده در فیلم و کتاب
یک دیدگاه بنویسید
© تمامی حقوق برای مهدی شهیدی محفوظ است.
ایمیل: info@donet.ir
تماس با من